زهرا زهرا ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره
عشق من و همسرمعشق من و همسرم، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

زهرا ، ترنم دلنشین زندگی ما

میلاد امام هشتم و هشت ماهگی با برکت

هشت ماه گذشت و تو هر روز بزرگ و بزرگ تر شدی و هر روز خونه ما با وجودت باصفاتر شد.ماهگرد هشتمت دو روز بعد از میلاد امام رضا (ع) بود.منم از این تلاقی خیـلی خوشحال شدم و ماهگردتو همون روز تولد امام رضا گرفتیم.دو تا هشت بسیار دوست داشتنی... هشت ماهگیت مبارک گل همیشه بهار من... کیک نسکافه مامان پز   ...
24 مهر 1393

عید قربان

یکشنبه 13 مهر عید قربان بود.یادش بخیر پارسال که فرشته کوچولویی بودی که هنوز پاش به دنیا باز نشده بود و مامان این فرشته سرخوش از وجودش داشت برا زمینی شدنش همه شرایط و وسایلو مهیا می کرد و عید قربان پارسال نوبت به آبلیمو گیری دسته جمعی رسیده بود کلــــی از همه کار کشیدم.چقدر زود گذشت.اصلا فکر نمی کردم که خدا فرشته نازنینی مثل تو بهم بده.مثل تویی که تمام وجودم زنده میشه از لبخند ملوس و شیرینی که بین گریه هات می شینه روی لبای نازت و منو به وجد میاره.آخه کی به تو اینطوری دلبری کردنو یاد داده عزیــــــز نازنیـنم امروز تو رو که اینقدر برای من و پدرت عزیـــــز هستی نگاه می کنم همش با خودم می گم چه دل بزرگ و چه اطاعت پذیری فوق العاده ای داشت حضرت...
15 مهر 1393

سفرنامه مشهد

اولین مسافرت زیارتی ما شب عید مبعث شروع شد و قرار شد که  تا عید مشهد باشیم.توی راه بیشتر بغل مامان جون و باباجون بودی و خداروشکر با کمک اونا بهمون سخت نگذشت.قبل از سفر برات یه شیشه گرفته بودم که برا شیر خوردن اصلا قبولش نداشتی اما تو راه فهمیدیم که با مک زدن تفریحانه اون خیلی زود میخوابی برا همین تو کل مسافرت به داد ما رسید و موقع خواب راحت تر شدیم.یه چیز دیگه هم این بود که تو حرم رو زمین بدون هیچ تکون و تابی می خوابیدی با این شیشه.من همه این هارو کمک امام رضا می دونم که ازشون خواستم تا تو اذیت نشی و برنامت به هم نریزه. قربونشون برم که به دعاهای کوچیک این زائر غرغرو هم توجه دارن چون شما زود خسته می شدی و خوابت می گرفت خیلی تو حرم نم...
4 مهر 1393
1